انفساخ نکاح صراحتا در قانون مدنی ذکر نشده اما ان انفساخ چند بار در قانون حمایت از خانواده به کار رفته است.در هیچ کدام از این دو قانون موارد و مصادیق انفساخ بیان نشده است.انفساخ نکاح زمانی بروز می کند که عقد ازدواجی که به طور صحیح واقع شده و اقتضای استمرار دارد، بر اثر بروز واقعه ای بدون انشای فسخ یا طلاق منحل می گردد. بنابراین عقد نکاح موقتی که مدت آن به اتمام رسیده، منقضی می شود چون اقتضای استمرار ندارد. همچنین عقدی که در نتیجه انشای فسخ یا انجام طلاق منحل می‌شود، منفسخ تلقی نمی گردد.

انفساخ همانند فسخ بر عقد صحیح عارض می‌شود و اگر عقدی از اول باطل باشد، فسخ یا انفساخ آن بی مورد است. از آنجا که با انفساخ ادامه عقد منتفی می‌شود، ممکن است بعضا به جای «انفساخ» از «بطلان» استفاده شده و گفته شود عقد باطل می شود. موارد انفساخ عقد را می‌توان در سه گروه دسته بندی کرد: مرگ یکی از زوجین؛ لعان؛ و حدوث یکی از موانع نکاح.

 

مطلب پیشنهادی : در چه صورت نفقه به زن تعلق نمی‌گیرد ؟

1-مرگ یکی از زوجین

یکی از مواردی که عقد نکاح منفسخ می‌شود، مرگ یکی از زوجین است. ازدواج برای زمان حیات است و هرگاه یکی از زوجین فوت کند، نکاح آنها منفسخ می‌شود. با بروز مرگ، کلیه آثار نکاح متوقف می شود و مرد می تواند بلافاصله و زن پس از طی عده وفات ازدواج کند. به همین جهت لزوم پرداخت نفقه نیز به پایان می رسد. موت یکی از زوجین ممکن است واقعی یا فرضی باشد. هر گاه طبق مقررات قانونی موت فرضی کسی صادر شد، ازدواج آنها منحل شده و همسر وی بدون انجام تشریفات خاص از این ازدواج آزاد می شود.

مطابق ماده ۱۰۱۹ قانون مدنی حکم موت فرضی غایب در موردی صادر می شود که از تاریخ آخرین خبری که از حیات او رسیده است مدتی گذشته باشد که عادتاً چنین شخصی زنده نمی ماند.

۲-لعان

یکی دیگر از مواردی که نکاح منفسخ می‌شود، تحقق لعان است.

لعان ممکن است به جهت ایراد اتهام به زن یا نفی انتساب فرزندی باشد که زن زاییده است. در هر دو مورد با انجام تشریفات لعان، بین زن و مرد تفریق و جدایی به وجود می‌آید و به اصطلاح نکاح منفسخ می‌شود.

قانونگذار در ماده ۱۰۵۲ قانون ضمن صحه بر جدایی بین زن و مرد، لعان را باعث ایجاد حرمت ابدی می داند: «تفریقی ( جدایی ) که با لعان حاصل می‌شود موجب حرمت ابدی است».

۳-بروز موانع نکاح

موانع نکاح به دو دسته قابل تقسیم است.

اول،  موانعی که فقدان آنها در زمان انعقاد عقد شرط است ولی لازم نیست فقدان این موانع در طول زوجیت نیز حفظ شود.

مثلاً کسی نمی تواند با خواهر کسی ازدواج کند که با آن شخص لواط انجام داده است. حال اگر ابتدا لواط صورت گیرد، ازدواج آن فرد با خواهر شخص مذکور ممنوع است. اما اگر کسی با برادر زوجه خود لواط کند، ازدواج وی با خواهر آن فرد باطل نمی شود.

همچنین ماده ۱۰۵۵ قانون مدنی ناظر به این قسم از موانع نکاح است که مقرر می‌دارد: «نزدیکی به شبهه و زنا اگر سابق بر نکاح باشد از حیث مانعیت نکاح در حکم نزدیکی با نگاه صحیح است ولی مبطل نکاح سابق نیست».

دوم، موانعی که فقدان آنها هم در زمان انعقاد عقد و هم در طول زوجیت شرط است. مثل اینکه کسی نمی تواند با خویشان رضاعی خود ازدواج کند، حال اگر این خویشاوندی رضاعی  در زمان انعقاد عقد وجود نداشته باشد ولی بعداً در طول ازدواج ایجاد شود، عقد از زمان بروز چنین عارضی باطل می شود. بطلان عقد نکاح در زمان بروز مانع به معنای دقیق حقوقی انفساخ عقد نکاح نامیده می شود.

موانع دسته دوم یا در زمان انعقاد عقد نکاح وجود دارند یا ندارند. اگر این موانع در زمان انعقاد از وجود داشته باشند، عقد باطل است ولو اینکه به وجود چنین مانعی آگاهی نباشد و بعداً کشف شود. کشف بعدی این موانع نشان می‌دهد که عقد از اساس باطل بوده است و بنابراین به کار بردن انفساخ در این موارد صحیح نیست.

اما اگر این موانع در زمان عقد وجود نداشته باشند، ولی بعداً بروز کند به کاربردن انفساخ کاملاً صحیح است.

موانع نکاحی که در ابتدای عقد وجود نداشته ولی بعدا ممکن است عارض شوند، عمدتاً ناشی از قرابت رضاعی و کفر است. چنانچه در زمان انعقاد عقد نکاح، قرابت رضاعی بین زن و مرد وجود نداشته باشد، ولی بعدا این قرابت ایجاد شود، عقد نکاح زن و مرد منفسخ می شود.

یکی دیگر از موانعی که ممکن است بعد از انعقاد عقد به وجود آید، کفر شوهر است.

مطابق ماده ۱۰۵۹ نکاح زن مسلمان با مرد غیر مسلمان جایز نیست: «نکاح مسلمه با غیر مسلم جایز نیست». بنابراین اگر مرد در زمان ازدواج مسلمان باشد ولی بعد از ازدواج کافر (مرتد) شود،در این صورت عقد نکاح این زن با چنین مردی باطل می شود که در واقع ازدواج آنها منفسخ می گردد.

احکام فسخ و انفساخ

برای اینکه بتوان عقد نکاح را فسخ کرد،فسخ کننده باید حق فسخ داشته باشد که موارد آن بیان شد. این حق فسخ باید به نحو مقتضی اعمال شود تا عقد نکاح فسخ گردد. در این قسمت نحوه انشای فسخ، تشریفات انجام فسخ و فوری بودن آن بیان می شود.

۱-انشای فسخ

فسخ از مقوله انشائیات است و برای انجام آن باید قصد و رضا وجود داشته باشد. در فسخ قصد انشا نیاز است و این قصد نیز باید به وسیله ای ابراز شود. ابراز قصد فسخ ممکن است از طریق تلفظ کلمات، اشاره، نوشته یا سایر افعال محقق شود.

ماده ۴۴۹ قانون مدنی که در مورد فسخ نکاح هم جاری است، مقرر می دارد: «فسخ به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن نماید حاصل می‌شود».

بنابراین برخلاف طلاق که طبق ماده۱۱۳۴ قانون مدنی حتماً باید به لفظ طلاق باشد، فسخ لازم نیست به لفظ باشد چه رسد به اینکه به لفظ فسخ باشد. همچنین فسخ کننده باید برای فسخ دارای اهلیت باشد، یعنی بالغ و عاقل باشد ولی به نظر می‌رسد نیازی نیست که حتما رشید باشد.

2-تشریفات فسخ

در قانون مدنی هیچ گونه تشریفاتی برای فسخ نکاح مقرر نشده است.

تنها در ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی مقرر شده است که:«در فسخ نکاح رعایت ترتیباتی که برای طلاق مقرر است شرط نیست».بنابراین رعایت ترتیبات زیر که برای طلاق مقرر شده است برای فسخ لازم الاجرا نیست:

انشای فسخ به صیغه خاص(ماده۱۱۳۴)؛

حضور دو مرد عادل در مجلس فسخ که انشای فسخ را استماع کنند(ماده ۱۱۳۴)؛

ممنوعیت فسخ در طهر مواقعه(ماده۱۱۴۱)؛

ممنوعیت فسخ در عادت ماهیانه یا نفاس(ماده۱۱۴۰).

قانون مدنی از یک طرف مطابق ماده ۱۳۳۲ مقرر می دارد که ترتیبات طلاق برای فسخ لازم الرعایه نیست و از طرف دیگر ترتیبات خاصی برای فسخ مقرر نمی‌کند.

حتی نگفته است که فسخ در حضور طرف دیگر انجام شود، یا طرف دیگر از فسخ مطلع شود یا فسخ از طریق دادگاه انجام گردد یا دادگاه بر آن صحه گذارد.

اما در قانون حمایت از خانواده تشریفات فسخ تا حدودی مورد توجه قرار گرفته است.

بند ۹ ماده ۴ قانون حمایت از خانواده رسیدگی به دعاوی مربوط به فسخ و انفساخ را در صلاحیت دادگاه خانواده قرار داده است.

ماده ۲۰ قانون،ثبت فسخ و انفساخ را الزامی کرده است: «ثبت نکاح دائم،فسخ و انفساخ آن، طلاق، رجوع و اعلام بطلان نکاح یا طلاق الزامی است».

همچنین ماده ۲۴ قانون مقرر می کند که ثبت فسخ یا انفساخ باید متعاقب حکم دادگاه انجام شود:« ثبت طلاق و سایر موارد انحلال نکاح و نیز اعلام بطلان نکاح یا طلاق در دفاتر رسمی ازدواج و طلاق حسب مورد پس از صدور گواهی عدم امکان سازش یا حکم مربوط از سوی دادگاه مجاز است».

چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی نسبت به فسخ نکاح اقدام کند، طبق ماده ۴۹ قانون حمایت از خانواده مرتکب جرم شده و تحت تعقیب قرار می‌گیرد : «چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی به …فسخ نکاح اقدام…کند، ضمن الزام به ثبت واقعه به پرداخت جزای نقدی درجه پنج و یا حبس تعزیری درجه هفت محکوم می شود.این مجازات در مورد مردی که از ثبت انفساخ نکاح…استنکاف کند نیز مقرر است».

همچنین اگر سردفتر بدون حکم دادگاه نسبت به ثبت فسخ یا انفساخ اقدام کند، مطابق ماده ۵۶ قانون حمایت از خانواده مرتکب جرم شده و تحت پیگرد قرار می‌گیرد: «هر سردفتر رسمی که…بدون حکم دادگاه یا گواهی عدم امکان سازش یا گواهی موضوع ماده ۴۰ این قانون یا حکم تنفیذ راجع به احکام خارجی به ثبت هر یک از موجبات انحلال نکاح…مبادرت کند،به محرومیت درجه چهار موضوع قانون مجازات اسلامی از اشتغال به سردفتری محکوم می‌شود».

بنابراین،از موجبات انحلال نکاح،فسخ و انفساخ است که اگر مرد بدون ثبت اقدام به فسخ عقد کند یا سردفتر بدون حکم دادگاه به ثبت آنها اقدام کند، مرتکب جرم شده است.

۳-فوری بودن فسخ

در قانون مدنی صراحتا بیان شده است که حق فسخ نکاح فوری است و بنابراین باید به فوریت اعمال شود و الا حق فسخ زایل می‌شود.

ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی مقرر می دارد: « خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ،نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می‌شود». فوریت یک امر عرفی است و بنابراین باید به نحوی اعمال شود که از جهت عرفی تأخیر در اجرا تلقی نگردد، نه  اینکه بلافاصله و بدون هیچ مدت زمانی نسبت به فسخ اقدام کند.

به این جهت قانونگذار در ادامه ماده ۱۱۳۱ متذکر می‌شود که :« تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است».

فوری بودن حق فسخ از زمانی شروع می شود که فرد از موجبات فسخ آگاه می گردد. بنابراین حتی اگر سال ها بعد از ازدواج از آن آگاهی پیدا شود، فوریت از همان زمان شروع می شود. همچنین اگر فرد به حق فسخ آگاهی داشته باشد اما به فوریت آن آگاهی نداشته باشد، فوریت از زمانی شروع می شود که فرد به حق فسخ و فوریت آن آگاهی پیدا می‌کند.

به این دلیل در ماده۱۱۳۱ آمده است که «اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ، نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط می‌شود به شرط اینکه علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد». البته اگر در این مدت رفتاری انجام داده باشد که صراحتا یا ضمنا به اسقاط حق فسخ دلالت کند، حق فسخ وی ساقط می شود.

با توجه به اینکه طبق قانون حمایت از خانواده مراجعه به دادگاه برای اعمال حق فسخ نکاح ضروری است، فوریت درحق فسخ ناظر به فوریت در مراجعه به دادگاه است. پس اگر دارنده حق فسخ در مراجعه به دادگاه تاخیر کند، حق فسخ وی زایل می‌شود. اما اگر فرد به موقع به دادگاه دادخواست دهد و دادگاه پس از رسیدگی حق فسخ را احراز نماید، جزئیات بیشتری در مورد اجرای فسخ در قانون حمایت از خانواده مقرر نشده است.

بنابراین معلوم نیست آیا فسخ توسط دادگاه اجرا و جهت ثبت به یکی از دفاتر رسمی ابلاغ می شود یا دادگاه حکم و مجوز فسخ را صادر و صاحب حق را به یکی از دفاتر رسمی جهت اجرا و ثبت هدایت می کند. در این صورت معلوم نیست که حکم مزبور برای چه مدتی اعتبار دارد و آیا اجرای فسخ مستلزم حضور طرف دیگر هست یا نه.

از آنجا که قانون حمایت از خانواده یا قوانین و مقررات دیگر جزئیات اجرا و ثبت فسخ را مقرر نکرده اند، می‌توان از همان روشی که برای اجرا و ثبت حکم طلاق مقرر شده است، برای حکم فسخ استفاده کرد. بدین ترتیب حکم فسخ تنها مجوز فسخ را صادر می‌کند و صاحب حق فسخ باید با مراجعه به یکی از دفاتر رسمی طلاق نسبت به اجرا و ثبت فسخ اقدام کند. صاحب حق فسخ باید ظرف شش ماه حکم مزبور را به دفترخانه ارائه کند. اگر طرف دیگر ظرف یک هفته در دفترخانه حاضر نشد،سردفتر به زوجین ابلاغ می کند برای اجرای فسخ و ثبت آن در دفترخانه حاضر شوند. در صورت عدم حضور طرف دیگر فسخ جاری و ثبت می ‌شود و مراتب به طرف دیگر ابلاغ می‌گردد.

آثار فسخ و انفساخ

پس از اینکه فسخ انجام شد یا انفساخ رخ داد، رابطه زوجیت بین زن و مرد به پایان می‌رسد. اگر رابطه زوجیت به عقد دائم بوده است، زن باید همانند موردی که طلاق واقع میشود عده نگه دارد. بنابراین زنان غیر مدخول بها و زنان یائسه عده ندارند و بقیه زنان باید سه طهر عده فسخ نگاه دارند، مگر زن عادت ماهیانه نبیند که در این صورت باید سه ماه عده نگاه دارد یا حامله باشد که در این صورت باید تا وضع حمل عده نگاه دارد. اما اگر رابطه زوجیت به عقد موقت بوده است، در صورت فسخ یا انفساخ زن باید به میزان عده بذل مدت برای فسخ عده نگه دارد. که در این صورت زنان غیر مدخول بها یا یائسه عده ندارند و بقیه زنان باید دو طهر عده فسخ نکاح نگاه دارند، مگر عادت ماهیانه نبینند که در این صورت باید چهل و پنج روز عده نگاه دارد یا اگر حامله است تا وضع حمل  باید عده نگاه دارد.

چنانچه فسخ و انفساخ بعد از نزدیکی اتفاق افتد، زن مستحق کل مهرالمسمی است. اما اگر فسخ یا انفساخ قبل از نزدیکی واقع شود، در این صورت زن مستحق مهریه ای نیست مگر دلیل فسخ نکاح عنن باشد که در این صورت زن مستحق نصف مهرالمسمی است. اگر در نکاح دائم مهریه مشخص نشده باشد و قبل از نزدیکی و تعیین مهریه، فسخ یا انفساخ رخ دهد، زن مستحق هیچ مهریه ای نخواهد بود. در صورتی که عقد نکاح قبل از نزدیکی به مرگ منفسخ شود، در خصوص نصف شدن مهریه یا پرداخت کل مهریه اختلاف نظر وجود خواهد داشت.

برای  دریافت مشاوره از وکیل خانواده درباره مسایل و دعاوی خانواده، می توانید به گروه وکلای عدل ایرانیان مراجعه کنید چون از مزایای مشاوره رایگان تلفنی، حق الوکاله اقساطی و  حضور و پیگیری دو وکیل  بهره مند شوید.

5/5 - (2 امتیاز)
عدل ایرانیان

Recent Posts

وکیل طلاق توافقی در تهران

وکیل طلاق توافقی در تهران به طور کلی طلاق توافقی به نوعی از طلاق اشاره…

3 روز ago