یکی از شعبات داداگاه تجدید نظر استان آذربایجانشرقی در بهمن سال1396ضمن نقض دادنامه بدوی درخصوص بخشی دیگرازخواستهء تجدیدنظرخواهانهابه استناد امضای وکلای طرفین اقدام به صدور گزارش اصلاحی مینماید. تجدیدنظر خوانده گزارش اصلاحی مورد استناد واقع شده را نپذیرفته وطی اظهارنامه رسمی به اطلاع تجدید نظر خواهانها میرساند.وی ادعا دارد اولا وکیلش برای امضای مصالحه نامه ماذون نبوده است ثانیا رفتار وکیلش در امضای این ورقه درتعارض بامنافع ومصالح موکل بوده است مضافا چون بعد گذشت هشت سال ازصدور این گزارش اصلاحی هیچکدام از طرفین پرونده(تجدید نظرخواهان وتجدیدنظرخوانده)اقدامی مبنی براجرایی شدن این گزارش بدین معنی که نه وجهی به تجدیدنظرخوانده پرداخت گردیده ونه او سهم الارث خودرا به تملیلک تجدیدنظرخواهانها دراورده باشد نشده است.حال ابهاماتی که نیاز به تنویر دارد وراهنمایی اساتید را طلب میکند:
_گزارش اصلاحی منعکس ومورد استناد واقع شده دردادنامه اصداری شعبه تجدید نظر در حالیکه میدانیم گزارش اصلاحی ماهیتا دستور یا حکم قضایی نیست بخشی از دادنامه محسوب ودستور قضایی تلقی میشود؟ دراین صورت حق طرح دادخواست برای ابطال گزارش اصلاحی که صراحت قانون است ازبین خواهد رفت .بنظرعلما واساتید مجرب حقوق این استباط و تلقی میتواند مبنای صحیحی داشته باشد؟
_درصورتیکه امکان طرح دادخواست ابطال گزارش اصلاحی وجود داشته باشد مرجع صالح به رسیدگی کجا و کدام دادگاه خواهد بود.
_چنانچه مرجع صالح باتکیه بر تلقی ناصحیح خوداز قبول این دادخواست امتناع کرده واستنکاف نماید.چه باید کرد.
بابت زمانیکه برایم اختصاص خواهیدداد کمال امتنان وسپاسم را اعلام مینمایم.حشمتی 0914901****
- میرابوالفضل حشمتی درخواست شده در 1 سال پیش
- آخرین ویرایش 1 سال پیش
- شما برای ارسال پیام ابتدا باید وارد شوید
برای ارسال لطفا ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.